سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]
خرید و فروش انواع کتاب نایاب و کمیاب http://ayanketab.com
 
کتاب اسیر - فروغ فرخزاد

 

#آیان_کتاب
#ayanketab

خرید کتاب

 

فروغ فرخزاد

اسیر
ترا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توئی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس، مرغی اسیرم
 
ز پشت میله های سرد و تیره
نگاه حسرتم حیران برویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر بسویت
 
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
 
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
 
ز پشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد برویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم
 
اگر ای آسمان خواهم که یکروز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر، که من مرغی اسیرم
 
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را .


نوشته شده توسط آیان کتاب 94/6/9:: 12:58 عصر     |     () نظر
<      1   2